مقدمه
رابطه بین انسان و محیطزیست پیوسته امری پیچیده بوده است؛ انسان هم جزئی از طبیعت و هم مستقل از آن است؛ دیدگاه کلی علم آن است که انسانها بهواسطه انتخاب طبیعی تکاملیافتهاند ولی از دیدگاه فناوری، انسانها، محیطزیست را شکل میدهند؛ در عین حال میتوانند آن را مشاهده و ثبت کنند. این مشاهده و ثبت شامل محیطزیست و آثار انسان بر محیطزیست نیز میشود.
افزایش تمایل به شناسایی آثار انسان بر محیطزیست منجر به درخواستهای اساسی در زمینه تحول اقتصاد سنتی، اخلاق و مفروضات حسابداری شده است. برای مثال در سال 1970 پرسشهایی مطرح شد که نشاندهنده نگرانیهای موجود در زمینه محدودیتهای الگوی سنتی مدیریت بود. چاستین (Chastain, 1973)، گامبلینگ (Gambling, 1974)، آلمن (Ullman, 1976) و دیرکز و پرستون (Dierkes & Preston,1977) نیز رابطه بین حسابداری، سازمانها و اجتماع را کشف کردند. در سال 1990 نگرانیها بر مسائل زیستمحیطی متمرکز شد. بهتازگی نیز تلاشهایی جهت عملیاتی کردن مسائل زیستمحیطی انجام شده و این مقاله نیز بهدنبال ایجاد یک چارچوب نظری براساس 8 فرض منطقی است.
موضوعات مرتبط: مهندسی محیط زیست ، ،
برچسبها: